امروزه، بیش از هر زمان دیگری اهمیت خلاقیت و نوآوری در کسبوکارها به چشم میخورد. خلاقیت، دیگر تنها بهمعنای عنصری در هنر محسوب نمیشود. بهبیاندیگر، هر بخش کسبوکار، از مدیریت عامل تا بازاریابی و حتی علوم داده، برای پیشرفت نیاز به خلاقیت دارند. شرکتها امروز بیش از هر زمان به افرادی نیاز دارند که نوآوری داشته باشند، در حل مسائل حرفهای عمل کنند و راهکارهای بهینه توسعه دهند. همهی آن موارد، خلاقیت را در صدر مهارتهای مورد نیاز قرار میدهد.
در نتیجهی افزایش شدید نیاز به خلاقیت، این عنصر، امروز بیش از همیشه به ابزارها، دادهها و سیستمهای صحیح وابسته شده است. بهعلاوه، ماجراجویی در دنیای خلاقیت، نیاز به ذهنیتی آرام دارد که در شرایط کمبود ابزارها، قابل دسترسی نیست. از مجموعه ابزارهای مهمی که توسط اکثر طراحان، افراد خلاق و تولیدکنندههای محتوا مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان به Adobe Creative Cloud اشاره کرد که ابزارهای مورد نیاز را بهصورت یکجا به آنها ارائه میکند. مجموعهی ارائهشده، نمونهای بارز از قابلیتهای مورد نیاز برای ارائهی بهترین تجربهی کاربری به مشتریان است.
ادوبی سالها در تولید ابزارهای خلاقانه و مخصوص طراحی، فعالیت کرده است. در دوران کنونی نیز که تولید محتوا به ترکیبی از داده و روش نمایش خلاقانهی آن تعبیر میشود، این شرکت تلاش میکند تا سهم خود را از بازار، افزایش دهد. آنها با راهکارهای جدید، تلاش میکنند تا فضایی مناسب را برای تولید، عرضه و اشتراک محتوا (خصوصا در تبلیغات) در اختیار شرکتها و افراد قرار دهند.
بههرحال، استفاده از ابزارهای ادوبی برای تولید و اشتراک محتوای تبلیغاتی، راهکار مشترک بسیاری از شرکتهای کوچک و بزرگ جهان است؛ البته، در برخی مناطق، دسترسی آسان به آن ابزارها امکانپذیر نیست و شاید سرمایهی مورد نیاز نیز در اختیار سازمان نباشد. به هرحال، هدف از مثال زدن ادوبی و ابزارها آن بود که شرکتها و افراد، باید ابزارهایی مناسب را برای فعالیتهای تبلیغاتی در دنیای امروز انتخاب کنند که در ادامه، به شرایط و دلایل آن میپردازیم.
همکاری شرکتهای مایکروسافت، SAP و ادوبی، سرویسی بهنام Open Data Initiative را ایجاد کرده است که کاربران با استفاده از آن، میتوانند دادههای خود را در پلتفرمهای مختلف آن شرکتها به اشتراک بگذارند. همین رویکرد ساده، تا چند وقت پیش یکی از چالشهای اصلی شرکتها در تولید محتوا بود. بن اشنایدر، مدیر محصول بخش IT شرکت آندر آرمور، دربارهی استفاده از ابزارهای هماهنگ در بازاریابی و تولید محتوا میگوید:
ما به منبعی ثابت و واحد برای دادهها و اطلاعات نیاز داشتیم. هدف آن بود که محلی مشترک ایجاد شود تا هر فرد، به نیاز مورد نظر خود بهراحتی دست پیدا کند. استفاده از Adobe Experience Manager، مقدار زیادی در زمان مورد نیاز تیمها برای بارگذاری فایلها و موارد دیگر، صرفهجویی کرد.
شرکت سیلزفورس نیز سرمایهگذاری روی مدیریت محتوا را شروع کرده است. آنها سرمایهگذاری و دستاوردهای موفقی در حوزهی CRM داشتهاند و امروز، تصمیم به تغییر جهت گرفتهاند. بههرحال، CRM نیز در دنیای فناوری دوران خاص خود را داشت که بهمرور رو به پایان میرود.
استفاده از ابزارهای بهینه برای افزایش اتوماسیون و هوشمندی فرایندها در کسبوکار، نقطهی قوت مهم دیگر کسبوکارها محسوب میشود. امروزه، فرایندهای بسیاری حتی در بحثهای بازاریابی نیاز به خودکارسازی دارند که ابزارهای متنوع و کاربردی زیادی نیز برای آنها عرضه شده است. فرایندهای محتوایی، از تولید و مشارکت نیروها گرفته تا عرضه و بهینهسازی، نیاز به مدیریت و بعضا اتوماسیون دارند. محتوای تولید و مدیریت شده، تجربهی کاربری یکپارچهای را در تمامی حوزهها و موقعیتها برای کاربران ایجاد میکند.
سیلزفورس قصد دارد تا با همکاری Sitescore، مدیریت دستی کنونی را بهبود ببخشد و هرچه بیشتر، به راهکارهای ادوبی نزدیک شود. بههرحال، همهی شرکتهای بزرگ تلاش میکنند تا فرایندهای مدیریت و اتوماسیون داده و محتوا را بهبود ببخشند. امروزه همه میدانیم که محتوا بدون داده، تنها ظاهری جذاب دارد و داده، بدون (طراحی) محتوا، تنها تعدادی عدد بیمعنی میشود.
هر زمان که تغییری اساسی در نحوهی تولید محتوا، تبلیغات، هدفگیری و ارتباط با مشتریان در بازار رخ دهد، فرصتهای مناسبی برای کسب درآمد و حتی راهاندازی کسبوکار نیز ایجاد میشود؛ البته، قطعا نمیتوان با تأسیس استارتاپ یا گروههای کوچک، بهسرعت با شرکتهای بزرگی همچون ادوبی و سیلزفورس رقابت کرد. بههرحال، صنعت تبلیغات هم مانند سئو که ۲۵ سال پیش ظهور پیدا کرد، تغییرات چشمگیری را پیش رو دارد و میتوان با درنظرگرفتن آنها، فرصتهای آتی را شکار کرد.
فرصت اصلی دنیای کسبوکار در بهرهبرداری از تغییرات دنیای تبلیغات، در رقابت با شرکتهای بزرگ نهفته نیست. در عوض، تیمهای کوچک باید بتوانند راهکارهایی بهینه را برای خودشان پیاده کنند تا بهمرور، شاید آنها را به سرویس یا خدماتی جامع توسعه دهند. نکتهی اساسی در این مسیر، درک تغییرات فرایند تولید محتوا در جهان امروز است که نیازها به ابزارها را نیز تغییر خواهد داد.
راهاندازی و شروع هر کسبوکار بسیار هیجانانگیز است؛ اما متأسفانه تئوری «اگر محصول را تولید کنی، مشتریان خود را پیدا میکند» در بازارهای رقابتی امروزی به واقعیت تبدیل نمیشود. پشتصحنهی بیشتر داستانهای برند موفقی که میشنویم، سالها سختکوشی و پیگیری است. بهبیانِساده، بازاریابی استارتاپ مسئلهای منحصربهفرد محسوب میشود که دلیل آن غالبا منابع محدود، یعنی زمان و بودجه و نیروی کار ماهر است.
زمانیکه استارتاپی اداره میکنید، باید مطمئن شوید هر تلاشی هرچند کوچک، بهخوبی برنامهریزی و بیعیبونقص اجرا میشود؛ مخصوصا وقتی میدانید رویکردهای سنّتی بازاریابی برای استارتاپها جواب نمیدهد. بازاریابی استارتاپ حوزه یا حتی علم کاملا متفاوتی است؛ ازاینرو، در این مطلب سعی میکنیم مهمترین نکات این حوزه را مرور کنیم.
قبل از اینکه آجرها را رویهم بگذارید و ساخت دیوارها را آغاز کنید، به پِی محکمی نیاز دارید. تنظیم استراتژی مناسب و موفق بازاریابی استارتاپ نیز از اصول مشابهی پیروی میکند. بنابراین، پیشازاینکه تلاشهای بازاریابی خود را شروع کنید، مطمئن شوید مبانی زیر را بهخوبی پوشش دادهاید:
برای بنیانگذاران استارتاپ آسان است که فکر کنند جهان، محصولات آنها را دوست دارد. بنیانگذاران با محصولات خود نفس میکشند و زندگی میکنند؛ اما واقعیت این است که احتمالا فقط بخش کوچکی از جامعه به محصولاتتان علاقهمند هستند.
اگر تلاش کنید استارتاپ را در همهی بازارها یا نزد همهی مردم بازاریابی کنید، هم زمان و هم پول خود را هدر میدهید. بهترین راهحل این است که نیچ مارکت هدف را بیابید و انرژی خود را روی کسب سهم بیشتری از این بازار متمرکز کنید.
چگونه میتوانید بازار را انتخاب کنید؟ برای این منظور باید به چهار عامل اصلی توجه کنید:
پسازاینکه بازار هدف را بهوضوح مشخص کردید، میتوانید فهرست کلیدواژهها را جمعآوری کنید. شما از فهرست کلیدواژهها عمدتا برای وبلاگ نویسی و رسانههای اجتماعی و وبسایت اصلی بازاریابی خود استفاده میکنید. اساسا باید فهرستی از کلمات یا عباراتی فراهم کنید که به برندتان بسیار مرتبط هستند. به این پرسش پاسخ بدهید: مردم برای پیداکردن استارتاپ شما، چه واژههایی در گوگل جستوجو میکنند؟
بهتر است ابتدا سه تا پنج کلیدواژهی اصلی را بنویسید. این واژهها باید کاری که استارتاپ شما انجام میدهد، بهطور کامل، اما خلاصه بیان کنند. فهرست کلیدواژههای اصلی باید براساس گزارهی ارزش استارتاپ تعیین شود. محصول یا خدمت یا ارزش پیشنهادی به مشتری چیست؟
در مرحلهی بعد باید کلیدواژههای ثانویه را بنویسید که عبارات خاصتری هستند. این کلیدواژهها بیشتر در وبلاگ شرکت، ایمیل مارکتینگ و... بهکار میروند. با استفاده از ابزارهای رایگان میتوانید کلیدواژههایی بیابید که درحالحاضر، ترافیک بیشتری بهسمت وبسایت شما میفرستند.
نکته: مشخصهی بهترین کلیدواژههایی که ازطریق این ابزارها پیدا میشوند، رقابت کم و ترافیک زیاد است. بهعبارتِدیگر، بسیاری از مردم این کلیدواژهها را جستوجو میکنند؛ اما نتایج زیادی برای آنها نمایش داده نمیشود.
استارتاپهای مختلف به شیوههای متفاوتی موفقیت را تعریف میکنند. بهعنوان مثال، برای استارتاپ A پانصد مشترک یا ثبتنام جدید در هر ماه، موفقیت درخورتوجهی محسوب میشود؛ درحالیکه استارتاپ B کسب درآمد ۵۰,۰۰۰ دلاری در هرماه را موفقیت میداند. هر ایدهای که از موفقیت استارتاپ دارید، باید آن را در همان مراحل اولیه تعریف کنید و به همهی اعضای تیم اطلاع دهید. مطمئن شوید همهی اعضای استارتاپ تعریف شما از موفقیت را میدانند و آمادهاند بهسمت آن حرکت کنند.
فرقی نمیکند موفقیت را با کسب سود، درآمد، اشتراک یا هر چیز دیگری تعریف کردهاید. مهم این است که در ایدهی خود ثبات داشته باشید و هدف استارتاپ را به رشد واقعی مرتبط کنید. پس، به ایدهی انتخابیتان متعهد بمانید.
مشخصکردن متریکها نیز بههمان اندازهی تعریف موفقیت مهم است. همانطورکه نباید در تعریف موفقیت افراط کنید، نباید متریکهای غیرواقعی و بیفایدهای انتخاب کنید. مطمئن شوید متریکهای اصلی شما دقیقا اندازهگیریشدنی و خاص هستند. بهعنوان مثال، فرض کنید موفقیت استارتاپ را با عنوان ۵۰۰ ثبتنام جدید در ماه تعریف کردهاید. شما میتوانید نرخ تبدیل سه تماس برای ثبتنام را اندازهگیری کنید؛ اما هدف این است که چند معیار بسیار ارزشمند را براساس اقدامهای انجامشده در سراسر قیف خرید مشتری انتخاب کنید؛ مثلا ثبتنام، اشتراک خبرنامه، دانلود ای-بوک (کتاب الکترونیکی). سعی نکنید همهچیز را اندازهگیری کنید. فقط روی چند شاخص مهم موفقیت متمرکز شوید.
نکته: اگر از ابتدا متریکهای پایه را تنظیم کنید، راحتتر میتوانید رشد کسبوکار خود را بسنجید.
گام بعدی، تعیین نرخ تبدیل و ارزشها است. برای نمونه، ثبتنام در خبرنامهی استارتاپ را در نظر بگیرید. ثبتنام ۱۰۰ خبرنامهی جدید در هرماه میتواند رشدی فوقالعاده محسوب شود؛ البته اگر نرخ تبدیل شما ۲۰ درصد باشد. نرخ تبدیل ۲۰ درصدی به این معنا است که ۲۰ درصد از کل افراد مشترک خبرنامهی شما به مشتریانی تبدیل میشوند که برای محصولاتتان پول میپردازند. اگر نرخ تبدیل شما ۱ درصد باشد، ثبتنام ۱۰۰ نفر در خبرنامهی شرکت خبر درخورتوجهی نیست.
شما باید براساس دادههای تاریخی استارتاپ، نرخ تبدیل مشتریان بالقوه یا لیدهای استارتاپ را برآورد کنید. سپس، همین عملیات را برای محاسبهی ارزش عمر هر مشتری انجام دهید. اگر بدانید چه درصدی از مشتریان بالقوه به مشتریان واقعی تبدیل میشوند و هریک از آنها چه ارزش یا درآمدی برای استارتاپ ایجاد میکنند، میتوانید ارزشهایی برای تکمیل اهداف مشخص کنید.
درنهایت، نمیتوانیم نقش بودجه را در تلاشهای آتی بازاریابی نادیده بگیریم. شما باید بررسی کنید برای اجرای استراتژی بازاریابی استارتاپ از عهدهی پرداخت چه هزینهای برمیآیید؟ بهیاد داشته باشید هزینهی بازاریابی Inbound بسیار ارزانتر از هزینهی بازاریابی Outbound است؛ ولی بازهم رایگان نیست. پس، بودجهی بازاریابی را نیز از مراحل اولیه مشخص کنید و محدودیت آن را بپذیرید.
مسئلهی مهم دیگر برنامهریزی و تقسیم دقیق بودجهی بازاریابی است. بهعنوان مثال، وبلاگ شرکت تابهامروز قدرتمندترین و مؤثرترین ابزار بازاریابی شما است؛ بههمیندلیل، تصمیم میگیرید ۴۰ درصد از بودجه را روی آن سرمایهگذاری کنید یا شاید بخواهید ۳۰ درصد از بودجهی بازاریابی را برای توسعهی کتاب یا دورهی آنلاین جدید صرف کنید. فقط مطمئن شوید قبل از شروع هزینهکردن، هزینهی تدارکات را پرداخت کردهاید.
رسانههای اجتماعی یکی از راههای تبلیغ محبوب محتوای شما و یافتن اینفلوئنسرها (تأثیرگذاران) است. هر طرح ارتقای محتوای عالی مشتریان بالقوه را به وبسایتتان میآورد و تأثیرگذاران نیز میتوانند لیدها یا مخاطبان بالقوهی زیادی به برند شما جذب کنند. بههمیندلیل، استارتاپها رسانههای اجتماعی را کانالهای بازاریابی فوقالعاده گرانبهایی میدانند. همانطورکه در مقالات دیگرزومیت نیز اشاره کردهایم، برخی نکات به شما کمک میکنند حداکثر بهره را از بازاریابی رسانههای اجتماعی ببرید:
بسیاری از استارتاپها بدون استراتژی خاصی تعاملات گاهوبیگاهی در رسانههای اجتماعی دارند. البته، دو اشتباه دیگر نیز دراینزمینه بین استارتاپها رایج است: ۱. حضور در تمامی رسانههای اجتماعی؛ ۲. حضور در شبکهای اجتماعی بهدلیل رقابت فراوان آن. اگر همهی رقیبان شما درفیسبوک و توییتر و لینکدین حضور دارند، حتما شما هم باید در این رسانههای اجتماعی حضور داشته باشید. اینطور نیست؟ شاید پاسخ این پرسش منفی باشد.
فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، پینترست، Reddit، لینکدین و Tumblr، مشهورترین رسانههای اجتماعی حال حاضر هستند. همهی این شبکهها میتوانند بهعنوان ابزاری برای ارتقا و نشر محتوا و ایجاد جامعهی برند شناخته شوند؛ اما هریک از آنها ویژگیهای منحصربهفردی دارند. بهعنوان مثال، فیسبوک برای مشتریان فعلی شما مناسب است که از پستهای بصری مانند تصاویر و ویدئو لذت میبرند. افزونبراین، کارایی توییتر برای مشتریان بالقوهای که لینکها بهتر جواب میدهند، مثل لینکهای وبلاگ، بیشتر خواهد بود. هر شبکهی اجتماعی بهشیوهی متفاوتی عمل میکند. درعینحال، نباید جمعیتشناختی هر شبکهی اجتماعی را دستِکم بگیرید. شبکهی Tumblr میتواند در جذب مخاطبان جوان و باهوش مؤثر باشد که از بهاشتراکگذاری نقلقولهای الهامبخش و تصاویر خندهدار لذت میبرند. اگر هدف شما جذب چنین مخاطبانی است، نباید وقت خود را در لینکدین هدر بدهید.
واقعیت این است که چیزی بهنام «بهترین زمان» برای انتشار پست در شبکههای اجتماعی وجود ندارد. اگر نوجوانان را هدف قرار دادهاید، در طول سال تحصیلی، ممکن است صبح و شب بهترین زمان برای نشر محتوا باشد؛ ولی در طول تابستان، وضعیت فرق میکند. بااینحال، برخی از کارشناسان ساعات زیر را برای نشر محتوا توصیه میکنند:
فیسبوک: ساعت ۱۲ ظهر برای بهاشتراکگذاری محتوا، بهترین فرکانس: هر دو روز یک پست.
توییتر: ساعت ۵ بعدازظهر بهترین ساعت برای دریافت ریتوییت، بهترین فرکانس: یک تا چهار توییت حاوی لینک در هر ساعت.
در این بخش، پیشنهاد میکنیم مطلب آموزش مدیریت شبکههای اجتماعی برای کسب و کارها را مطالعه کنید.
حالا زمان آن فرارسیده که از فهرست کلیدواژههایی که قبلا آماده کردهاید، بهترین استفاده را بکنید. در حوزهی رسانههای اجتماعی، باید با بهرهگیری از این فهرست، تلاشهای مشارکت و تعاملات خود را بهحداکثر برسانید. بسته به نوع کسبوکاری که اداره میکنید، باید با مخاطبان خود وارد گفتوگو شوید، به پرسشها آنها پاسخ دهید، بازخورد بگیرید و مطمئن شوید جریان جستوجو ازطریق کلیدواژههای اصلی بهخوبی عمل میکند.
همانطورکه میدانید، تأثیرگذاران (اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی) دنبالکنندگان بسیار زیادی دارند. برای استارتاپ شما زمان زیادی طول میکشد تا بتوانید این حجم از مخاطبان را جذب کنید؛ اما با همکاری تأثیرگذاران میتوانید دنبالکنندگان را به دید مخاطبان بالقوه ببینید. تحقیقات نشان میدهد رفتار ۷۸ درصد از کاربران شبکههای اجتماعی تا حد متوسط یا زیادی تحتتأثیر تبلیغات تأثیرگذاران قرار میگیرد.
نکته: روزنامهنگاران نیز در گروه تأثیرگذاران قرار میگیرند. خودتان را به افراد بسیار مشهور محدود نکنید؛ زیرا برقراری ارتباط با آنها بهدلایل مختلف آسان نیست.
راهاندازی وبلاگ و دنبالکردن دستورالعملهای مرتبط آن اصلا کار سختی نیست. نکتهی مهم این است که از پلاگین سئوی مناسبی استفاده کنید. دراینصورت، گوگل و سایر موتورهای جستوجو میتوانند محتوای شما را رتبهبندی کنند و نشان دهند. پسازآن نیز، باید اصول اولیهای مانند دستهبندیها و برچسبها را اجرا کنید.
پسازاینکه بکاند وبلاگ آماده شد، باید به ظاهر آن فکر کنید: طراحی وبلاگ شما چگونه بهنظر میرسد؟ ترجیحا از طراح حرفهای بخواهید به شما در طراحی وبلاگ کمک کند. سپس، ده نفر را دعوت کنید تا طرح را بررسی کنند و بازخورد بدهند. طراحی وبلاگ نقش مهمی در تجربهی کاربری ایفا میکند. همچنین، فراموش نکنید طراحی وبلاگ باید کاربردی باشد. برای اطمینان از این موضوع به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
بسیاری از استارتاپها روابطعمومی را یکی از مسائل سردرگمکنندهی خود میدانند. بنیانگذاران با این سؤالها مواجهاند: چه زمانی باید استارتاپ خود را به مردم معرفی کنند؟ اصولا سرمایهگذاری در رسانهها ارزش خاصی برای آنها ایجاد میکند؟ آنها باید چه پیامی ازطریق رسانهها به مردم منتقل کنند؟
واقعیت این است که در حوزهی PR، سه موضوع اهمیت بیشتری دارد: ۱. چه حرفی بزنید؟؛ ۲. چه زمانی آن را مطرح کنید؛ ۳. چه کسی باید با رسانهها صحبت کند؟
بیانیهی تعیین موقعیت: همهی کارآفرینان بارها در ذهن خود جایگاه استارتاپ خود را با عباراتی جذاب به دیگران توضیح دادهاند. شاید دراینزمینه نوشتن یک یا دو جمله کار سادهای باشد؛ اما تنظیم بیانیهی تأثیرگذار مستلزم تدابیر واقعی است.
برای نوشتن بیانیهی تعیین جایگاه استارتاپ، کار خود را با شناسایی ماهیت محصول و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مردم شروع کنید. محصول را بهعنوان راهحلی ببینید که قرار است یکی از مشکلات مردم جامعه را حل کند. توجه کنید در این مرحله، نمیخواهید چیزی به مردم بفروشید. درنهایت، چه افرادی به محصول شما اهمیت میدهند. نکتهی مهم دیگر این است که بیانیهی شما نهتنها قابلیتهای محصول، بلکه باید گزارهی ارزش را نیز بهوضوح بیان کند.
مزایای استارتاپ خود را بیان کنید: با شناسایی قوتها و ضعفها متوجه میشوید چگونه میتوانید محصول خود را بهتر بازاریابی کنید. بهعنوان مثال، چرا محصول آنها مشکل خاص را بهتر از سایرین حل میکند؟ خلاق باشید. از صفحات گسترده یا تصاویر بصری یا فهرستها استفاده کنید. همهی اطلاعات موجود دربارهی محصول و رقبا را مطالعه کنید. هر قوت یا ضعفی را بهدقت بررسی کنید و مزایای خاصی را بیابید که رقبا از آن بیبهره هستند.
شما زمان کمی برای ارائهی «صفحه» خود به نویسندگان دراختیار دارید. پس، روی یک یا دو جنبه از قویترین جنبههای گزارهی ارزش خود متمرکز شوید و آن را بهصورت «رسانه پسند» درآورید؛ مثلا روی جنبهای تمرکز کنید که مشتریان بیشازهمه دوست دارند.
نویسندگان مناسب را پیدا کنید: همهی رسانهها تعداد زیادی از نویسندگان خود را داستانسرایان خوبی معرفی میکنند؛ اما باید مراقب باشید فقط نویسندگانی را به فهرست خود وارد کنید که مناسبترین گزینهها برای انتقال داستان محصول شما هستند. در این مرحله، شبکهسازی با نویسندگان مرتبط را جدی بگیرید؛ زیرا تأثیر زیادی در کمپینهای بعدی روابطعمومی شما خواهد داشت.
کیت رسانهای: عامل روابطعمومی موفق ساخت کیت رسانهای عالی است. آیتمهای این کیت عبارتاند از: مشاورهی رسانهای، لوگوها و عکسها، بیوگرافی و عکس بنیانگذار.
پس از راهاندازی وبلاگ و کمپین روابطعمومی، زمان تولید محتوا فرامیرسد. ما تاکنون مطالب زیادی دربارهی بازاریابی و تولید محتوا در زومیت منتشر کردهایم. به شما توصیه میکنیم این مطلب جامع را درهمینباره مطالعه کنید. بهطور خلاصه، بهترین فرایندی که برای تولید محتوا اجرا میشود، شامل مراحل زیر است:
افزایش رتبه سایت با جستجوی واژه ها کلیدی سایت شما بدست کاربران در سراسر کشور فقط توسط گروه رادیب. دیده شدن شما در نتایج نخست موتور های جستجو یعنی اعتبار برند شما، صاحبان محترم کسب و کار، پیمان گرفتن در صفحه نخست موتور های جستجو یعنی رشد سوداگری شما، قرار دریافت در راه برند شدن، شناخته شدن و در پایان فروش اغلب فرآورده یا خدمت. ما با پروا به نیاز سوداگری شما برای قرار دریافت در صفحه اول گوگل با جستجوی کلمات کلیدی مدنظر، شما را در رسیدن به بهترین جایگاه و رتبه سایتتان یاری می کنیم. افزایش بازدید، درمان رتبه الکسا و بالا بردن ترافیک وبسایت ها با بهترین روش می باشد به گونه ای که در درمان رتبه الکسای سایت ها تاثیر چشم گیری خواهد داشت. تاثیر این طریق در یک بازه 7 الی 14 روزه قابل نگریستن می باشد. رادیب، کاربران را هدایت می کند الی وارد لینک باره نظر شما شوند. این فرمایش مایه شفا رتبه وبسایت شما در الکسا می گردد.
Ads
برای اینکه به راحتی بتوانید گزارش و لیست آی پی هایی که از وبسایت شما بازدید کرده اند را گرفتن کنید، خواهشمند است حساب(Google Analytics) خود را پرکار نمایید الی پروسه بازدید های ارگانیک گوگل را به راحتی آنالیز کرده و مشاهده کنید. همچنین بعد از شروع بازدید ها ما یک لینک برای شما ارسال خواهیم کرد که گزارش لحظه ای بازدید های شما در آن صفحه قابل مشاهده است
انالیتیکس
سامانه کسب درآمد و بازدید از وبسایت
سیستم بازدید رادیب یک نظام افزایش بازدید، درمان رتبه الکسا و بالا بردن شدامد وبسایت ها با بهترین شیوه می باشد به گونه ای که در شفا رتبه الکسای سایت ها کارایی چشم گیری خواهد داشت. کارایی این شیوه در یک بازه 7 الی 14 روزه قابل تماشا می باشد.
سامانه بازدید رادیب در راستای رسیدن به اهداف خویش از دو گروه کاربری سهم می برد، گروه نخست کاربرانی که به کسب درآمد بصورت تضمینی، بدون دربایستن به حضور دائمی، فقط با یک کلیک و یک دقیقه پیشه در روز می پردازند، فقط از طریق بازدید خودکار و با استفاده از یک مرورگر و گروه دوم کاربرانی که جهت افزایش ترافیک وبسایت، تفریق رتبه الکسا و راه های افزایش بازدید سایت در گوگل از بازدید های راستین کاربران ما مستفیض می گردند.
امید است بتوانیم با ارائه بهترین خدمات، رضایت شما را جلب نماییم.
بازاریابی محتوا یکی از محبوبترین و مقرون بهصرفهترین استراتژیهای بازاریابی در دسترس است، اما به این معنا نیست که هزینهی بسیار پایینی دارد. اگر بخواهید یک استراتژی باکیفیت را به مرحلهی اجرا درآورید، صرفنظر از اینکه محتوای موردنظر شما را کارمندان داخل شرکت تهیه میکنند یا مؤسسات خارج شرکت، درهرصورت باید سرمایهگذاری سنگینی داشته باشید.
خوشبختانه تکنیکهایی وجود دارند که به شما کمک میکنند بدون کاهش کیفیت، هزینهی بخش بازاریابی را کاهش دهید. بیشتر بازاریابها هرگز از این تکنیکها صحبت نمیکنند، زیرا نمیخواهند اسرار خود را به اشتراک بگذارند یا نمیخواهند این ابزارها در راههای نادرست به کار گرفته شوند.
احتمالاً با خودتان فکر میکنید: «چه ایدهی بدی!» بله، اگر این تکنیک را درست اجرا نکنید، ایدهی واقعاً بدی خواهد بود. فرض کنیم یکی دو سال پیش، یک پست وبلاگ بسیار موفق با موضوعی که همیشه در صنعت شما صادق است، منتشر کردهاید. شکی نیست که این محتوا میتواند خوانندگان زیادی را به وبلاگ شما جذب کند یا نرخ تبدیل بیشتری به همراه بیاورد. پس چرا نباید با انتشار دوبارهی مطلب، از این پتانسیل استفاده کنید؟
البته شما نمیتوانید هرماه مطالب مشابهی پست کنید و امیدوار باشید نتایج جدیدی ببینید. اما گزینههای معتبری نیز پیش رو دارید. اگر لااقل یک سال از انتشار محتوای شما گذشته، احتمالاً به ورطهی تکرار نمیافتید. اگر میخواهید در مدتزمان کوتاهتری محتوا را بازنشر دهید، باید برخی تغییرات را در پست خود لحاظ کنید. برای مثال تغییر تیتر، تغییر بخشهای داخلی و ویرایش محتوا بهنحویکه حس یک مطلب جدید را تداعی کند. فقط مطمئن شوید که url آن را تغییر نمیدهید، زیرا در این صورت ارزش سئوی از پیشساخته شدهی خود را از دست میدهید.
اگر درگذشته محتوای موفقی را در وبلاگ خود داشتهاید، میتوانید آن را برای رسانههای دیگر دوباره طراحی کنید. بهعنوانمثال میتوانید دادهها را بهصورت اینفوگرافیک طراحی کنید، یا برخی از نکات مهم را در یک ویدیو بازتاب دهید.
شما حتی میتوانید مقالهی خود را بهعنوان فصلی از یک کتاب الکترونیکی بزرگتر منتشر کنید، یا آن را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید و در رسانههای اجتماعی نظیر توییتر یا فیسبوک، پست کنید.
ایدههای خلاقانه، تولید محتوا، ویرایش و سپس انتشار آن، گامهایی در جهت موفقیت بازاریابی محتوا هستند، اما برخلاف آنچه که اغلب بازاریابها فکر میکنند، سیکل بازاریابی در همین مرحله پایان نمیگیرد.
به گفتهی اریک سیو، کارآفرین و مدیرعامل شرکتسینگل گرین، شما باید ۲۰ درصد از زمان خود را برای تولید محتوا و ۸۰ درصد آن را برای ارتقای محتوا صرف کنید. برای شروع، محتوای تولیدی را در همهی کانالهای شبکههای اجتماعی شرکت، منتشر کنید. همچنین میتوانید از آگهیهای پرداختی یا اینفلوئنسر مارکتینگ نیز استفاده کنید. یا محتوا را به وبسایتهای مختلف ارائه دهید و لینک داخلی آن را دریافت کنید.
یکی از عناصر وقتگیر کمپینهای بازاریابی محتوا، خلق ایدههای جدید است. شما باید دائماً موضوعات نوآورانهی جدیدی مطرح کنید، در مورد آنها تحقیق کنید و راهی برای ارائهی جذاب محتوا به مخاطب بیابید.
اما با تولید سری ماهانه، در زمان و پول خود صرفهجویی میکنید. بهعنوانمثال میتوانید هرماه در مورد یکی از تأثیرگذاران صنعت خود صحبت کنید. یا در یک مجموعهی چندقسمتی، مفاهیم پایهای کسبوکار خود را برای مخاطبین جدید شرح دهید.
مصاحبهها یکی از تأثیرگذارترین و قویترین انواع محتوایی هستند که میتوانید تولید کنید. برای مثال اگر با یکی از افراد تاثیرگذار صنعت مصاحبه کنید، هم وقت کمی صرف میکنید و هم اعتبار خود را تا حد زیادی افزایش میدهید.
امروزه دسترسی به تجهیزات صوتی و ویدیویی بسیار ساده و مقرونبهصرفه است و تنها کاری که شما باید انجام دهید، آماده کردن سؤالات مصاحبه است. سؤالات را بپرسید و بعداً مصاحبه را روی کانال ارتباطی موردنظر منتشر کنید.
حضور همکاران مهمان نیز به وبلاگ شما رونق بیشتری میدهد. بسیاری از نویسندگان جوان و مشتاق از این دعوت استقبال میکنند، زیرا به آنها فرصتی برای دیده شدن میدهد. بهعلاوه کیفیت کار برخی از آنها واقعاً عالی است.
بهاینترتیب هم شما به محتوای مناسبی دستیافتهاید وهم نویسندهی مهمان از مخاطبین جدیدی بهرهمند شده است. طبق روال معمول، نیازی نیست به یک نویسندهی مهمان دستمزدی بپردازید، اما شاید مجبور شوید برای ویرایش مطلب کمی وقت بگذارید.
اگر علاقهای ندارید که نویسندگان خارج از شرکت را به همکاری دعوت کنید، میتوانید محتوای وبلاگ را به اعضای داخلی شرکت بسپارید. از اعضای تیم بخواهید که در موقعیتها و رویدادهای مختلف، در مورد موضوعی که موردعلاقهی مشتریان است، مطلبی بنویسند.
در این صورت طیف متنوعی از موضوعات و دیدگاههای منحصربهفرد را دریافت میکنید که از دریچههای متفاوت توصیفشدهاند. بهعلاوه مجبور نیستید زمان یا هزینهی بیشتری صرف کنید.
به یاد داشته باشید که همهی تدابیر کمهزینهی شما در یک کمپین بازاریابی، ممکن است مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. اما عموم تاکتیکهایی که معرفی کردیم، هیچگونه عواقب منفی در پی ندارند، البته تا زمانی که کیفیت محتوا و رضایت کاربران را اولویتهای اصلی خود قرار دهید.
در مراحل اول، این استراتژیها را محتاطانه مورداستفاده قرار دهید، بهطوریکه در آینده فرصت رشد و اصلاح آنها وجود داشته باشد. اگر میخواهید کمپینهای بازاریابی پربازده و سودآوری برگزار کنید، باید به راههای خلاقانهی دیگری که میتوانند هزینههای شما را کاهش دهند نیز فکر کنید.
طبق تعریف، بازاریابی دیجیتال مجموعهی کلی تلاشهای بازاریابی آنلاین شما است و گرچه بازاریابی اینترنتی بخش عمدهای از این رویکرد را به خود اختصاص میدهد، ولی دامنهی بازاریابی دیجیتال کانالهای دیگری نظیر بیلبوردهای الکترونیکی، پیامهای متنی، USSD و آگهیهای دیجیتالی تلویزیونی را هم شامل میشود. همانطور که اینوستوپدیا مینویسد:
بازاریابی دیجیتال به معنی استفاده از اینترنت، دستگاههای تلفن همراه، رسانههای اجتماعی، موتورهای جستجو، تبلیغات صفحهنمایش و کانالهای دیگر بهمنظور دستیابی و تماس با مصرفکنندگان است. دیجیتال مارکتینگ زیرمجموعهای از بازاریابی سنتی، ولی وسیعتر از بازاریابی اینترنتی است، چراکه خدمات پیام کوتاه (SMS)، سرویس اطلاعرسانی ساده (SNS)، بهینهسازی موتور جستجو (SEO)، بیلبوردهای الکترونیک یا تعاملی و دیگر تبلیغات آنلاین (مانند تبلیغات بنری) را نیز شامل میشود. برخی از متخصصین بازاریابی، دیجیتال مارکتینگ را کاملاً از بازاریابی سنتی متمایز میدانند، زیرا این رویکرد به روشهای کاملاً جدیدی برای درک رفتار مشتریان نیاز دارد.
مهمترین اصل بازاریابی دیجیتال، تعامل با مشتریان است که از درک و مدیریت روشهای زیر حاصل میشود:
۱- دستگاههای دیجیتال: تعامل اغلب مشتریان با برندها از طریق وبسایتهای تجاری و اپلیکیشنهای موبایل و روی دستگاههایی نظیر گوشی هوشمند، تبلت، کامپیوتر و تلویزیون و همچنین کنسولهای بازی صورت میگیرد.
۲- پلتفرمهای دیجیتال: در سطحی دقیقتر، مشتریان بهواسطهی پلتفرمهایی نظیر فیسبوک و اینستاگرام، گوگل و یوتیوب، توییتر و لینکدین با شرکتها ارتباط برقرار میکنند.
۳- دیجیتال مدیا: شامل کانالهای ارتباطی پرداختی، مالکیتی و شخصی نظیر تبلیغات، ایمیل و پیام، موتورهای جستجو و شبکههای اجتماعی.
۴- دادههای دیجیتال: هر شرکت، پروفایل مخاطبان و تعاملاتی که با کسبوکار دارند را آرشیو میکند. امروزه در بسیاری از کشورها، برای حفظ و نگهداری دادههای مردم، قوانین شفافی وجود دارد.
۵- تکنولوژی دیجیتال: کلیهی تکنولوژیهای بازاریابی یک برند که بهمنظور تعامل با مشتریان مورداستفاده قرار میگیرد، نظیر دستگاههای خودپرداز، کیوسکهای خودکار و کمپینهای ایمیلی، در این بخش قرار میگیرند.
بیش از ۷۲ درصد از بازاریابان معتقدند که امروزه بازاریابی سنتی بهتنهایی پاسخگوی نیازهای معرفی و تبلیغات کسبوکار نیست. در پایان سال ۲۰۱۷، متوسط «افزایش درآمد» کسبوکارهایی که از بازاریابی دیجیتال استفاده کرده بودند، به ۳۰ درصد میرسید. طبق آمار ۸۰ درصد از شرکتها در طول سال جاری، بودجهی بازاریابی دیجیتال خود را افزایش میدهند. اما چرا شما باید استراتژی دیجیتال مارکتینگ مناسبی را در طرح کسبوکار خود لحاظ کنید؟
بازاریابی دیجیتال صرفاً یک نیروی مؤثر رشد محسوب نمیشود، بلکه سرنوشت محتوم همهی مانورهای بازاریابی سنتی است. ارتباطات دیجیتالی، سازگارتر، سریعتر، قابلسنجش و نتیجهبخش هستند و بازاریابی دیجیتال به همان اندازه که برای بازاریابان پرمنفعت است، مزایای زیادی را هم به مصرفکنندگان پیشنهاد میدهد. مهمترین عللی که باعث میشوند این سبک بازاریابی، گامی ضروری برای کسبوکارها باشد عبارتاند از:
دیجیتال مارکتینگ، بسته به هر سطح بودجهای که در اختیار دارید، گزینههای متفاوتی را برای گسترش تلاشهای بازاریابی پیش روی شما قرار میدهد و کمک میکند با هزینهای کمتر، به مخاطبین بیشتری دست پیدا کنید. حتی اگر بازدهی برنامههای بازاریابی ده سال پیش را نگاه کنید، متوجه میشوید که اغلب استراتژیهای پرهزینه، فقط در دسترس شرکتهای بزرگ بودند و کسبوکارهای کوچک باید از تکنیکهای نازلتری استفاده میکردند که احتمال موفقیت آنها کم بود.
اما تاکتیکهای دیجیتال مارکتینگ قابل تنظیم و شخصیسازی هستند و ازاینرو بسیار ارزانتر تمام میشوند. حتی اگر بخواهید وارد بازار بزرگی شوید که شرکتهای قدرتمندی در آن فعالیت میکنند، بازهم میتوانید گروه کوچکی از مشتریان را هدف قرار دهید و صدای خود را به نحوی تأثیرگذار به گوششان برسانید.
کسبوکارهایی که اینترنت را بهعنوان روش ترجیحی بازاریابی خود انتخاب میکنند، میتوانند بهسادگی نرخ تبدیل خود را (Conversion Rate) اندازهگیری کنند. تخمین نرخ تبدیل، با شناسایی مخاطبینی که به لید و سپس مشترکین تبدیل میشوند و درنهایت محصولی را خریداری میکنند، حاصل میشود. SEO، بازاریابی رسانههای اجتماعی و ایمیل مارکتینگ، روشهایی هستند که نرخ تبدیل بالاتری دارند، زیرا میتوانند کانال ارتباطی سریعتر و کاراتری ایجاد کنند.
احتمالاً میدانید که همهی ترافیک وبسایت شما، لزوماً سودآوری نخواهد داشت. دیجیتال مارکتینگ به شما فرصت میدهد به افرادی دسترسی پیدا کنید که واقعاً به خدمات شما اهمیت میدهند، بنابراین نرخ تبدیل بالاتری خواهید داشت.
یکی از فاکتورهایی که به بقای کسبوکار کمک میکند، شهرت و اعتبار غیر مخدوش است. در طول چند سال گذشته مشخصشده که مشتریان شرکتهایی را ترجیح میدهند که از حاشیههای منفی به دورند. بازاریابی دیجیتال به مشتریان کمک میکند ارزیابی شخصی خود را از محصولات ثبت کنند. شما به کمک ایمیل مارکتینگ و بازاریابی شبکههای اجتماعی میتوانید برای اغلب مشکلاتی که مشتریان مطرح میکنند، راهحلی بیابید و حتی با آنها چت زنده داشته باشید. مشتریان میتوانند در صفحات پرسش و پاسخ وبسایت شما، سؤالات و پیشنهادات خود را مطرح و ارتباط مثبتی با برند برقرار کنند.
این روزها تقریباً همهی مشتریان به تلفن همراه دسترسی دارند و بسیاری از آنها مشخصات کالای موردنیاز خود را از این طریق جستجو میکنند. حتماً شما هم شاهد بودهاید که گاهی یک مشتری، برنامهی خرید خود را از یک برند تغییر داده، زیرا متوجه شده که یک محصول دیگر، از قابلیتهای مطلوبتری برخوردار است.
حضور برند محصولات شما در پلتفرمهای مختلف، به مشتریان اجازه میدهد تجارب مختلف خود را امتیازدهی کنند. ارزیابی و امتیاز مثبت یک مشتری، بهسرعت مخاطبین دیگر را نیز به سمت برند شما جذب میکند. شما باید همهی صفحات رسانههای اجتماعی شرکت، گزینههایی را برای حل مشکلات مشتریان و نظرخواهی از آنان در نظر بگیرید. این امر اعتبار برند شما را در ذهن مشتریان بالقوه بهشدت افزایش میدهد و نرخ تبدیل را بالاتر میبرد.
در پروسهی بازاریابی سنتی، شما باید پیشاپیش به هر یک از مدیومهای بازاریابی بودجهی جداگانهای اختصاص بدهید. اما در بازاریابی دیجیتال، به پکیجهای مختلف تبلیغاتی با قیمتهای متفاوت دسترسی دارید و میتوانید تصمیم بگیرید که کدام گزینه، با وضعیت مالی شرکت شما سازگاری بیشتری دارد. حتی یک سرمایهگذاری کوچک در ایمیل مارکتینگ، نتایج مشارکت مشتریان را بهبود میدهد. بهعلاوه شما به کمک ابزارهای آنالیز وب متوجه میشوید که آیا وبسایت شرکت، نرخ بازگشت سرمایه (ROI) بهینهای را فراهم میکند یا خیر. شاید وبسایت شما درآمدزایی مستقیمی نداشته باشد، ولی همیشه میتوانید نرخ تبدیلی را که از ایمیلها یا تماسهای تلفنی فروش حاصل میشوند، ارزیابی کنید.
یک کسبوکار کوچک، پیش از آنکه به مرحلهی سودآوری برسد، باید تا حد ممکن در مخارج خود صرفهجویی کند. بازاریابی دیجیتال به شما فرصت میدهد هم بودجهی خود را متعادل نگهدارید وهم به مشتریان بیشتری دسترسی داشته باشید. شما میتوانید استراتژی بازاریابی خود را به شیوهای برنامهریزی کنید که تنها از تکنیکهای همتراز با بودجهی شرکت استفاده کنید. اگر برنامهای برای افزایش بودجهی بازاریابی ندارید، بازهم میتوانید بازار منحصربهفرد خود را از بین مخاطبینی که مطمئن هستید پیشنهادات شما را ارزشمند میدانند، انتخاب کنید.
ازآنجاکه هزینههای بازاریابی دیجیتال پایینتر و نرخ بازگشت سرمایه آن بالاتر است، دامنه بیشتری برای کسب درآمد در اختیار داریم. تحقیقات مشترک موسسهی IPSOS هنگکنگ و گوگل نشان میدهد که درآمدزایی دیجیتال مارکتینگ، ۲.۸ برابر روشهای بازاریابی سنتی است. با توجه به افزایش نرخ تبدیل، درآمدزایی شرکت بازهم شتاب بیشتری به خود میگیرد. بهاینترتیب کسبوکارهایی که استراتژیهای رشد خود را مبتنی بر پول جاری تنظیم میکنند، با سرعت بیشتری در مسیر رشد قرار میگیرند.
همانطور که اشاره کردیم، بازاریابی دیجیتال محدودهای وسیعتر از بازاریابی اینترنتی را پوشش میدهد. یک بازاریاب حرفهای، میداند با چه ترکیبی از ابزارها و تاکتیکها، به هدف موردنظر شرکت نزدیک شود. برخی از ابزارهایی که برای اجرای استراتژی دیجیتال مارکتینگ خود در اختیار دارید:
اغلب مردم هنگامیکه میخواهند محصولی را خریداری کنند، پروسهی تصمیمگیری خود را با جستجوی آنلاین آغاز میکنند. این امر، یک فرصت طلایی برای بازاریابان محسوب میشود، چراکه اگر آنها بتوانند نام برند خود را در صدر صفحات نتایج جستجو نمایش دهند، وبسایت آنها ترافیک ارگانیک (یا رایگان) بیشتری به دست میآورد و درنتیجه مشتریان بالقوهی بیشتری را جذب میکنند.
نکتهی مهم این که وبسایتها، بهطور تصادفی در صفحهی نتایج موتورهای جستجو رتبهبندی نمیشوند. کسب رتبهی برتر مستلزم تلاشهای بسیار دقیق و گاهی گرانقیمت است. این پروسه بهینهسازی موتور جستجو یا سئو نام دارد. در این روش، استراتژیستهای دیجیتال، موتورهای جستجو را «متقاعد میکنند» که وبسایت آنها باید برای یک یا چند عبارت مورد جستجو، رنکینگ بالایی به دست آورد.
راههای متعددی برای بهینهسازی موتور جستجو وجود دارد. سه فاکتور مهم رتبهبندی گوگل عبارتاند از:
اگر میخواهید وبسایت خود را بهینهسازی کنید، در خصوص RankBrain کار زیادی نمیتوانید انجام دهید. اما میتوانید کمپینی را باهدف افزودن بکلینکها به سایت شرکت و تولید محتوای باکیفیت آغاز کنید. در هفتههای آینده، بهبود سئوی سایت را با جزئیات بیشتر آموزش میدهیم.
زمانی که شما روی سئو کار میکنید، هزینهای بابت بهبود رتبهبندی سایت پرداخت نمیکنید. درصورتیکه برای خرید ترافیک فهرست SERP (صفحهی نتایج موتور جستجو) هزینه کنید، درواقع از تاکتیک SEM استفاده کردهاید.
یکی از مزایای لیستهای پرداختی SEM، این است که نتایج آن بالای نتایج ارگانیک قرار میگیرند و بهنوعی میانبر وبسایت شما محسوب میشوند. اما هزینهای که برای بازاریابی موتورهای جستجو میپردازید، به ماهیت رقابتی واژههای کلیدی بستگی دارد.
شما برای بهکارگیری این تاکتیک، به کارشناسی نیاز دارید که با Google AdWords و تبلیغات نمایشی/جستجو کار میکند. گوگل با استفاده از قابلیتهای محلی سازی تبلیغات و متریکهای پیشرفته، این امکان را فراهم میکند که میزان کارایی آگهی خود را اندازهگیری کنید. علاوه بر گوگل، تبلیغات فیسبوک نیز یکی دیگر از فرصتهای غیر رایگان آگهی وبسایت است.
همانطور که گفتیم، محتوا یکی از مهمترین فاکتورهای رتبهبندی گوگل محسوب میشود. به همین دلیل است که بازاریابان دیجیتال، سرمایهگذاری و فعالیت بسیار زیادی در این حوزه دارند.
بهطورکلی، بازاریابی محتوا به معنی تولید محتوای باکیفیت در یک وبلاگ است که برای مشتریان بازار هدف تولید ارزش میکند. زمانی که این افراد یک اصطلاح مرتبط با صنعت شما را جستجو میکنند، به مقالهی شما میرسند و اطلاعات بیشتری از برند شما به دست میآورند. جالب این که بازاریابان دیجیتال، غالباً بهترین کارشناسانی هستند که از بازاریابی محتوا برای ارتقای برند خود استفاده میکنند.
بسیاری از بازاریابان تلاشهای بازاریابی محتوای خود را با تحقیقات کلیدواژهها آغاز میکنند. به این منظور آنها باید کلماتی را پیدا کنند که ۱) مرتبط با افراد حاضر در یک بازار هدف باشد. ۲) برای رتبهبندی سخت نباشد.
شما به کمک تعدای برنامه، متوجه میشوید که کدام کلیدواژهها کاربران را به سایتهای رقیب میرساند و آنها از کدام بکلینکها برای کمک به رتبهی این واژهها استفاده میکنند.
زمانی که کلیدواژههای اصلی را پیدا کردید، باید محتوایی را پیرامون آن توسعه دهید. معمولاً بهتر است که برای هر کلیدواژه، یک مقاله داشته باشید. بهاینترتیب مطالب زیادی در وبلاگ خودخواهید داشت که فرصتهای بیشتری را برای رتبهبندی بهتر در اختیارتان میگذارند.
بهعنوان یک قاعدهی کلی، بهتر است کلیدواژهها را در عنوان مقاله و پاراگراف اول مطلب بگنجانید. در مرحلهی بعد آنها را در سراسر متن جایگذاری کنید.
توجه کنید که استفادهی بیشازحد از کلیدواژهها، این سیگنال را به موتورهای جستجو ارسال میکند که قوانین بازی را خوب رعایت نکردهاید. بعلاوه در مورد طوب مقاله، ابعاد یک مقالهی مطلوب، حدود ۱۵۰۰ کلمه است.
یکی از بهترین مزایای بازاریابی رسانههای اجتماعی، رایگان بودن آن و مهمترین هدف این تاکتیک، افزایش تعامل با کاربران است. لایک و کامنت مخاطبین، به این معنا است که شما از افرادی که در محدودهی بازار هدف قرار دارند، پاسخی دریافت کردهاید. این پاسخ یا واکنش، به اعتمادسازی برند منجر میشود.
بهعلاوه تعاملات مخاطبین به ارتقای کسبوکار شما کمک میکند. به همین دلیل است که برخی از رسانههای اجتماعی نظیر فیسبوک، تعاملات را نشانگر میزان محبوبیت یک پست میدانند. پستهای بسیار محبوب، توجه سایر مردم را نیز جلب میکنند و با نرخی افزایشی، شانس بیشتری برای دیده شدن دارند.
شما باید محتوایی را در رسانههای اجتماعی پست کنید که راهگشای نیاز مخاطبان است. البته باید کانال رسانهای مناسبی را برای کسبوکار خود انتخاب کنید. بهعنوانمثال اگر در صنعتی فعالیت میکنید که متکی بر محتوای بصری است (مثل صنعت مد)، شبکههای اینستاگرام و پینترست، کارایی بیشتری برای شما دارند. یا اگر برای یک شرکت B2B کار میکنید، لینکدین مؤثرترین کانال ارتباطی شما است.
پرداخت به ازای هر کلیک یا تبلیغات کلیکی، یکی دیگر از گزینههای تبلیغات پرداختی است. در این روش به یک سایت ناشر، بابت هر بار که روی لینک شما کلیک میشود، هزینهای را پرداخت میکنید. شبکههای تبلیغاتی و کانالهای رسانههای اجتماعی، بهترین مقاصد اجرای این تاکتیک به شمار میروند. بااینحال باید ابتدا مطمئن شوید که این انتخاب، RIO مناسبی به همراه دارد.
شما میتوانید تبلیغات بنر را نیز در وبسایتهای ناشر اجرا کنید، اما فعالیت خود را به سایتهایی محدود کنید که مطمئن هستید توسط مشتریان هدف، زیاد مورد بازدید قرار میگیرند.
در این روش، شما محصولات شرکت دیگری را در وبسایت خود تبلیغ میکنید و به ازای درآمدی که آنها از این طریق به دست میآورند، کمیسیون دریافت میکنید.
بسیاری از بازاریابان حرفهای، ایمیل مارتینگ یا بازاریابی ایمیلی را یکی از مهمترین جوانب بازاریابی آنلاین میدانند. در این روش شما مستقیماً با تکتک افرادی ارتباط برقرار میکنید که هرروز در یک پلتفرم قدرتمند، یعنی صندوق دریافت ایمیل خود، حضور مییابند.
مهمترین اصل بازاریابی ایمیلی، این است که همیشه پیش از اضافه کردن یک مخاطب به لیست ایمیلهای شرکت، باید از او اجازه بگیرید. در غیر این صورت شما یک اسپمر خواهید بود و برخلاف آنچه تصور میکنید، فعالیت شما به اعتبار شرکت آسیب میرساند.
یکی از ایدههای خوب جذب مخاطب، این است که در هر ایمیلی ارسالی، خدمات رایگانی را به کاربران ارائه دهید. بهعنوانمثال میتوانید یک کتاب یا مقاله الکترونیکی آموزش استفاده و مصرف محصول را به ایمیل تبلیغاتی ضمیمه کنید. لیستهای توزیع ایمیل، به ارتقای کسبوکار شما کمک میکنند. پس لینک محتوای باکیفیتی را که در وبلاگ شرکت منتشر کردهاید، به همراه توضیحات کافی در مورد محصولات و خط تولید شرکت، برای مخاطبین ارسال کنید.
اتوماسیون بازاریابی به نرمافزارهایی اشاره دارد که عملیات بازاریابی را خودکارسازی میکنند. بسیاری از دپارتمانهای بازاریابی میتوانند وظایف تکراری خود را (نظیر ایمیل، شبکههای اجتماعی و دیگر فعالیتهای مبتنی بر وب) از طریق پروسههای خودکار تکمیل کنند.
عملکرد روابط عمومی آنلاین تا حد زیاد مشابه با PR سنتی است، با این تفاوت که در فضای آنلاین صورت میگیرد. هدف اصلی این تاکتیک، پوشش حضور آنلاین برند در نشریات دیجیتالی، وبلاگها و وبسایتها است.
حالا شما مهمترین ابزارها و تاکتیکهای عملیاتی دیجیتال مارکتینگ را میشناسید. در مطالب آینده، شیوهی تدوین طرح بازاریابی دیجیتال و استراتژیهای ویژهای را که به شما کمک میکنند اهداف بازاریابی شرکت را محقق کنید، شرح میدهیم.